شرکت های چندملیتی به عنوان هسته سازمانی نظام سرمایه داری جدید جهانی شناخته می شوند.(هلد ومک گراو، 1382: 60) نظامی که فرامرزی شدن روندهای تولید، تجارت و سرمایه گذاری از ویژگی های اساسی آن است و بر سر هم پدیده ای را رقم زده که از آن با عنوان جهانی شدن یاد می شود.شرکت های چندملیتی غربی در این روند نقش عمده ای بر عهده داشته اند. در عین حال امروزه شماری از شرکتهای متعلق به اقتصادهای در حال ظهور،در حال گذار و در حال توسعه به سرمایه، دانش و فن آوری لازم برای سرمایه گذاری در خارج از کشور دست یافتهاند و پدیدهای را رقم زدهاند که از آن با عنوان شرکتهای چند ملیتی در حال ظهور یاد میشود. این تحول به تدریج توجه شماری از صاحب نظران را به خود جلب کرده و مطالعاتی در این زمینه صورت گرفته است (آنکتاد، 2006 و 2007؛ ایکوت و گلدشتاین،2006؛ رامامورتی و سینگ، 2009). یکی از مهمترین جلوه های ظهور این بازیگران جدید، طیف جدیدی از سرمایه گذاری های مستقیم خارجی است که از جنوب منشأ می گیرد.
در سال های اخیر، تغییر ترکیب شرکتهای برتر واقع در فهرست نشریة فورچون که پایگاه فعالیتشان خارج از امریکای شمالی، اروپا و ژاپن است نشانة خوبی برای این پدیده به حساب می آید. در سال 1988 تنها 26 شرکت موجود در این فهرست درخارج از سه منطقة یاد شده مستقر بودند در حالیکه این رقم در سال 2005 به 61 شرکت رسید (ایکوت وگلدشتاین،2006: 7) و در سال 2010 به 70 شرکت افزایش یافت (کانتزی و الغزالی، 2010: 16). در همین راستا در کمتر از یک دهه شرکت سامسونگ به جرگة 20 شرکت بزرگ جهان که بیشترین دارائی ها را در اختیار دارند، پیوسته است. (ایکوت وگلدشتاین،2006: 7 ). همچنین اکنون تخمین زده میشود که شمار این شرکتهای نوظهور که محل استقرارشان در جهان درحال توسعه است؛ به حدود 21 هزار و پانصد شرکت چند ملیتی رسیده است(کانتزی والغزالی،2010 :16 ).
بر پایة یک شاخص پراهمیت دیگر، چنین محاسبه شده که نسبت داراییهای شرکتهای چند ملیتی در حال ظهور نسبت به بزرگترین شرکتهای چند ملیتی از 6/5 درصد در 1999 به 9/6 درصد در 2003 افزایش پیدا کرده است (آنکتاد، 2003 و 2005). در راستای همین روند، شرکت روسی گاز پروم در سال 2006، از نظر ارزش داراییها از شرکت مایکروسافت پیشی گرفت. شرکت مخابراتی چاینا موبایل چین نیز از شرکت مخابراتی ودافون انگلیس پیش افتاد (گولدشتاین، 2006: 4).
تازه ترین گزارش آنکتاد نیز حاکی از آن است که با وجود بحران اقتصادی در جهان وکاهش یک ساله جریان خروجی سرمایه های بین المللی، روند بین المللی شدن شرکت های بزرگ در سطح جهان همچنان ادامه دارد.(آنکتاد،2011)بر پایه این گزارش، در خلال دوره 1990 تا 2010، حجم سرمایه گذاری مستقیم رو به خارج [1] (OFDI) 7/9 برابر افزایش پیدا کرده و از 209 میلیارد دلار در 1990 به حدود 2 تریلیون دلار در 2010 رسیده است. در این مدت سهم کشورهای درحال توسعه در این نوع سرمایه گذاری ها،رشدی 5/21 برابری را تجربه کرده و از حدود 5/14 میلیارد دلار در 1990 به 313 میلیارد دلار در 2010 افزایش پیدا کرده است.(جیل، 2012: 6)این امر بدین معناست که رشد سرمایه گذاری رو به خارج در کشورهای درحال توسعه در این مدت حدود دو برابر رشد کل این سرمایه گذاری ها در سطح جهان بوده است. با توجه به روندهای موجود در حوزة اقتصاد بین المللی، انتظار می رود رشد شرکت های چندملیتی نوظهور در سالهای آتی هر چه بیشتر ادامه پیدا کند.
مقاله حاضر می کوشد ابعاد مختلف این تحول در حوزه سرمایه گذاری وتجارت جهانی را بررسی نماید. پرسش اصلی مقاله این است که ظهور شرکت های چندملیتی جدید چه آثاری بر چشم انداز توسعه کشورهای جنوب بر جا خواهد گذاشت؟فرضیه مقاله که در پاسخ به این پرسش مطرح شده این است که « شرکت های چندملیتی نوظهور به سبب بالابردن حجم سرمایه گذاری های خارجی درسطح جهان، تنوع بخشیدن به روش های سرمایه گذاری و تشابهات بیشتر فرهنگی با کشورهای جنوب، در مجموع بر فرصت های جذب سرمایه گذاری خارجی و در نتیجه توسعه درکشورهای جنوب اثری مثبت بر جا می گذارند. »
برای آزمون این فرضیه ابتدا رویکرد نظری مقاله در بررسی ویژگی ها وماهیت شرکت های چندملیتی نوظهور توضیح داده شده و در همین راستا شماری از موارد تشابه وتفاوت میان این شرکت ها وشرکت های چندملیتی باسابقه بررسی شده است. سپس با اشاره به مشکلات وچالش های بررسی فعالیت برون مرزی شرکت های بزرگ، سیر سرمایه گذاری های جنوب-جنوب،چالش های پیش روی این نوع سرمایه گذاری و مهمترین آثار این سرمایه گذاری ها بر چشم انداز توسعه در کشورهای جنوب مورد مطالعه قرار گرفته است.
1. مبانی نظری
درباره علل سرمایه گذاری خارجی شرکت ها و علل خروج سرمایه از کشور مبدأ ، مطالعات وتحقیقات فراوانی صورت گرفته و دیدگاه های نظری مختلفی مطرح شده است.(نک.ساعی،1378؛ خور، 1382؛لارسون واسکیدمور،1383؛برنل ورندال،1387)در عین حال اوج گیری فعالیت شرکت های چندملیتی نوظهور سبب شده در سال های اخیر مطالعاتی درباره ویژگی ها وماهیت فعالیت شرکت های جدید صورت پذیرد. شماری از صاحب نظران بر این باورند که قواعد حاکم بر سرمایه گذاری شرکت های چندملیتی نوظهور تفاوت چندانی با شرکت های چندملیتی باسابقه ندارد و برای بررسی این پدیده می توان از همان چارچوب های نظری مورد استفاده درباره شرکت های چندملیتی غربی بهره گرفت. در این باره یکی از ایده های کلی مطرح که از اوخر دهه 1970 مورد توجه قرار رگرفت این است که شرکت های چندملیتی نسبت به شرکت هایی که تنها در کشور مبدأ فعالیت می کنند از مزیت های عملکردی ویژه ای بهره مندند که به آنها امکان می دهد بر مشکلات معمول فعالیت در خارج از مرزها غلبه کنند و در ضمن از مزایای مربوط نیز منتفع گردند.(ورنون، 1979)
دیدگاه تئوریک دیگری که به شکلی مشخص تر می تواند عملکرد کشورهای تازه صنعتی شده را در زمینه سرمایه گذاری مستقیم در خارج از کشور توضیح دهد بر این ایده استوار است که کشورها به موازات افزایش سرانه تولید ناخالص داخلی از مراحل مختلف یک چرخه مرتبط با توسعه سرمایه گذاری عبور می کنند. بر این اساس، روند سرمایه گذاری رو به داخل و رو به خارج و موازنه میان آن، تابع سطح و مرحله توسعه هر کشور است. در هر حال با ارتقای سطح توسعه یک کشور، جریان های ورودی وخروجی سرمایه به آن کشور افزایش پیدا می کند. در عین حال، این بحث قابل طرح است که در هر کشور، جریان های خروجی سرمایه می تواند تابع انگیزه ها وملاحظات خاصی باشد. در این باره سه دسته از انگیزه ها برای جریان های خروجی سرمایه شناسایی شده است که عبارتند از: 1-انگیزه جستجوی منابع(با تأکید برمنابع طبیعی، انرژی و محصولات کشاورزی)2- انگیزه جستجوی بازار (با هدف دستیابی به بازارهای جدید) و3-انگیزه جستجوی فن آوری(با هدف دستیابی به فن آوری ها ومهارت های نوین در اختیار شرکت ها و کشورهای پیشرفته)(اندرف وبالست، 2011: 9)
در عین حال شمار دیگری از صاحب نظران بر نقاط تمایز میان عملکرد شرکت های چندملیتی نوظهور با شرکت های چندملیتی با سابقه تأکید می ورزند. از نظر این عده سرمایه گذاری رو به خارج اقتصادهای در حال ظهور، تابع قواعد ویژه خود است و بنابراین رویکرد نظری متفاوتی را باید برای مطالعه عملکرد شرکت های جدید مورد استفاده قرار داد.(متیوس ،2002 و 2006؛ چایلد و رودریگز،2005)به گفته این صاحب نظران، شرکت های چندملیتی نوظهور، عموماً در شرایطی وارد فعالیت بین المللی شده اند که منابع،مهارت ودانش فنی سطح بالایی در اختیار ندارند. از این رو منطق این نوع فعالیت را باید بر پایه جستجوی دارایی استراتژیک[2] توضیح داد. این دارایی های استراتژیک شامل فن آوری پیشرفته، مهارت های مدیریتی و برندهای شناخته شده تجاری در سطح جهان می شوند.(دنگ، 2004)
واقعیت این است که شرکت های چندملیتی نوظهور از جهاتی به شرکت های چندملیتی باسابقه شباهت دارند و از جهاتی دیگر با آنها متفاوتند. از این رو بررسی موارد تشابه و تفاوت ویژگی ها وعملکرد این دو دسته از شرکت ها، به شناخت بهتر ماهیت شرکت های چندملیتی جدید کمک می کند و این امر می تواند مقدمه ای برای بررسی آثار فعالیت شرکت های اخیر بر روند توسعه کشورهای جنوب باشد.
2. شرکتهای چندملیتی و توسعه در جنوب
الف. تشابه میان شرکتهای چند ملیتی شمال و جنوب
به طور کلی در ادبیات مرتبط با شرکتهای چند ملیتی از سه دسته مزیت برای فعالیت این شرکتها در محیطهای رقابتی سخن به میان آمده است که به نظر میرسد از این نظر تفاوت چندانی میان شرکتهای چند ملیتی غربی و شرکتهای چند ملیتی جهان در حال توسعه وجود نداشته باشد. این مزیتها عبارتند از:
1) مالکیت
مزیت در اختیار داشتن فن آوریها و نامها(برندها)ی تجاری معروف که دیگر رقبا را در ایجاد چالش در برابر این شرکتها با مشکل روبرو میکند. شواهد موجود حاکی از آن است که شرکتهای چند ملیتی، عموماً به لحاظ فن آوری در سطح بالایی هستند و ازتوانایی به کارگیری فن آوریهای جدید در تولید محصولات جدید با نامهای تجاری مشخص بهره مندند. این محصولات به طور معمول تحت حفاظت حقوق مالکیت معنوی قرار دارند.
2) دسترسی مناسب به بازارها و عوامل تولید
وجود این مزایا بدین معناست که شرکتهای چند ملیتی به لحاظ موقعیت مکانی در نزدیکی خریداران نهایی محصولات هستند یا دسترسی آسانی به عوامل تسهیل کنندة تولید همچون نیروهای کار متخصص یا مواد خام دارند.
3) توانایی درونی سازی[3]
شرکتهای چند ملیتی از توانایی درونی سازی مزایای حاصل از دراختیار داشتن یک فنآوری، نام تجاری، تخصص یا مجوز و پروانة تولید کالاهای خاص بهره مندند. این توانایی به ویژه زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که شرکتهای چند ملیتی احساس کنند اعطای مجوز ساخت محصولات خود به دیگر شرکتها با مخاطرات تجاری و از دست رفتن سودهای حاصل همراه خواهد بود. (کانتزی و الغزالی، 2010، 16)