من پس از جدایی از خانم سابقم ازدواج مجدد با خانمی نمودم که وی نیز ازدواج قبلی با مردی کرده بود که ۲۶ سال از خودش مسن تر ولی ثروتمند بود.و چون مرد نخواسته بود بچه دار شوند .این خانم بصورت توافقی از ایشان طلاق و همسر من شد و با این شرط و تعهد اخلاقی که هیچ گونه رابطه حضوری تلفنی با همسر سابق خود و یا بستگان وی نداشته باشد اما در طول دو سال زندگی مشترک بارها این تعهد را زیر پا نهاد و حتی بدلیل عذاب وجدان خود معارف میشد
. خط همراه اول دایمی داشت که از زندگی قبلی با همسرش داشت که بدینوسیله با اطرافیان و بستگان و دوستان همسر سابقش در ارتباط بود و اعلام کردم شرعا و قانونا راضی نیستم از این خط استفاده کنی که وجود همین خط آغاز اختلافات ما شد اما وی در دفتر خدمات پستی آنرا به نام من کرد و حتی بهای آنرا پرداخت کردم .
اما کینه همسرم را نتوانستم مهار کنم و اکنون که بچه داریم مدام یا درگیری های لفظی با من میکند یا طفل یکساله مرا با جیغ زدن و اخم کردن و حتی شکنجه های روحی و جسمی
مانند امتناع از دادن آب در زمان تشنگی یا عمدی دیر تعویض کردن پوشک وی و حتی داغ کردن دست و پا های وی با (الله اعلم)
بر هم زدن اعصاب و روان من با این جمله که قصد زندگی با تو ندارم و عاقبت با بچه ام فرار می کنم
و متهم کردن من به اعتیاد و ایجاد جوی که به همسایگان بفهماند من اعتیاد دارم ..مدتی بیکار بودم (مدیر اداری معدن مس بودم که بنا به اختلافات ی که با مافوقم داشتم مرا نیروی مازاد اعلام کرد اما چون لیسانس زبان انگلیسی دارم با ترجمه و انجام دادن پایان نامه و کلاس خصوصی حتی درآمدی بالاتر از معدن داشتم بطوری که در ابتدا در خانه پدر خانمم مستاجر بودیم اما بدلیل پیشرفت درآمدم خانه دیوار به دیوار پدر خانمم را رهن و اجاره نمودم
اما این بد اخلاقی ها و تهدید به طلاق گرفتن و فراری دادن فرزندم با پشتوانه و دخالت های بی جای پدرخانمم باعث این شد. که در پی دعوت به همکاری یک معدن در شهری دیگر باز گفت من با تو به آن شهر نمی آیم و در این بین به مرور برخی از لوازم خانه را از منزل من خارج نمود
شب ۱۳۹۶/۶/۱۷ جشن تولد یک سالگی فرزندم را بسیار باشکوه برگزار نمودم اما جنجال راه انداخت که بجز خانواده پدری ام کس دیگری را دعوت نکنم
... اما صبح روز ۱۹/۶/۱۳۹۶ ساعت ۵:۳۰صبح با کودکم به خانه پدرش رفت و وقتی او را صدا زدم بیا آماده ام کن تا بروم به شهرستان محل کارم با عجله آمد و وسایلم را داد و حتی خداحافظی نکرد و چون عجله داشتم به همسایه سپردم که درب خانه را باز گذاشته ام تا پشت در نماند
حدود ساعت ۱۰:۳۰ مامور اجرای کلانتری با من تماس گرفت و گفت درب خانه تان هستیم برای اجرای حکم استرداد جهیزیه و چون من دور بودم گفتم شما مانورید و معذور هر طور قانونی است اعمال کنید ... اکنون برگشته ام
و چون میدانم قصد ادامه زندگی با من را ندارد میخواهم از وی شکایت و سلب حضانت و طلاق بگیرم و حتی حاضرم مهریه وی را قسط بندی و پرداخت کنم
مرا راهنمایی بفرمایید
با تقدیم احترام
حسن بابایی
کارشناس زبان انگلیسی