یک حکایت جالب
شخصي روزها مشتاقانه در عبادت و دعا می گذراند که ای خدای مهربان، چه می شود من پیامبر را در خواب ببینم. آنقدر اشتیاق این فرد افزون شد که شبی پیامبر به خواب او آمد
او درحالی که در کوشه حیاط خانه خود ایستاده بود با پیامبر روبه رو شد
پیامبر بعد از سلام از او پرسید
ای بنده خدا چکار می توانم برای تو بکنم
مرد که تا بحال به این موضوع فکر نکرده بود، دستپاچه دنبال درخواستی می گشت که نگاهش به یک پارو در کناری افتاد و گفت
لطفا ان پارو را تبدیل به بیل کن
و به ناگاه از خواب پرید. از جای خود برخواست و به از پنجره نگاهی به حیاط کرد
یک عدد بیل در کنار حیاط بود
و آن شب برف سنگینی آمد و آن مرد تا صبح با بیل برف های خانه خود را پارو کرد.
حالا شده حکایت بعضي از ما
مگر مشکل بیمه های عمر داخلی چیست
که دنبال بیمه عمر خارجی می گردیم.
ما پول نقدمان، سرمایه نفت و بیت المال را داده ایم دست این امریکایی ها خدانشناس و آنجا سرمایه گذاری کرده ایم و نمي توانيم ازشان پس بگیریم. حالا دنبال بیمه خارجی هستیم.
نمی دانم چرا ما از چیزهای خوبی که داريم استفاده نمی کنیم و دنبال مرغ همسایه ایم که غاز است.
صنعت بیمه یک صنعت جهانی است. طرح های بيمه عمر هم شبیه طرح های بیمه خارجی است با سود بهتر، دسترسي بهتر، حمایت بهتر
با احترام
برای دریافت مشاوره بیمه اینجا کلیک کنید