پر شور و پر انرژی

فروشندگان موفق پرشور و با انرژی اند. آنها همیشه دارای روحیه ای مثبت هستند، حتی در زمان سختیها نگران و دلواپس نیستند. آنها به ندرت از نقاط ضعف کمپانی یا تجارت صحبت می کنند. هنگامی که با وضعیت ناخوشایندی روبه رو می شوند، به جای ناامیدی تفکر خود را روی نقاط و عناصر مثبت موضوع متمرکز می کنند.

مسئولیت پذیری

فروشندگان موفق مسئولیت نتایج کارشان را به عهده می گیرند. اگر در فروش سهمیه خود موفق نشوند، مسائل داخلی، کمپانی یا رقبا را مقصر نمی دانند. بلکه تنها عامل ناکامی را خود می دانند که نتایج کارشان را تعیین می کند و آنچه که لازم است انجام می دهند.

شنونده بهتری باشید

سال‌ها است که خبرگان حوزه رهبری مدیران را به ارتقای مهارت‌های شنیداری خود تشویق می‌کنند. هدف از گوش دادن فقط ایجاد حس مورد احترام و توجه قرار گرفتن در گوینده نیست؛ در واقع، درک معنا و مفهوم واقعی سخنان گوینده هدف اصلی شنیدن و گوش دادن به شمار می‌رود.

سه نکته مهم جهت بهبود قابلیت شنیداری عبارت‌اند از:

فکر کنید

با دنبال کردن و پیش‌بینی سخنان بعدی گوینده در مکالمه مشارکت داشته باشید. تلاش کنید تا موارد جمع بندی و نتایج گفتگو را پیش‌بینی کنید. فقط کلمات را وارد گوش خود نکنید.

مرور کنید

اندکی مکث کنید و نکات مورد نظر را در ذهن خود به صورت خلاصه درآورید.

گوش فرا دهید

به نشانه‌های غیرکلامی دقت کنید، زیرا همین نشانه‌ها ممکن است بیانگر مواردی باشند که گوینده به صورت کلامی مطرح نمی‌کند. آنچه که بر زبان آورده نمی‌شود اغلب به اندازه آنچه که به زبان آورده می‌شود، مهم است.

سخت کوشی

فروشندگان موفق سخت کوش اند. بسیاری از فروشندگان اکثراً می خواهند موفق باشند اما برای کسب موفقیت چندان تلاش نمی نمایند. فروشندگان موفق منتظر نمی شوند تا شانس به طرف شان بیاید خودشان دنبال آن می روند.

آنها اغلب زودتر از دیگر همکارانشان شروع به کار، کرده و دیرتر از بقیه محل کار را ترک می کنند. بیشتر به مشتری تلفن می کنند، و در این زمینه پیگیری می نمایند، با مردم بیشتر گفت وگو می کنند، و فروش بیشتری نسبت به همکارانشان دارند.

همیشه در دسترس

فروشندگان موفق بیشتر در دسترس مشتری هایشان هستند. آنها می دانند ارتباط دائمی با مشتریها به حفظ مشتری کمک می کند بنابراین، تماسهای متنوعی با آنها برقرار می کنند. آنها کارت تشکر، تبریک تولد و تبریک سال نو برای مشتریها می فرستند.

تلفن می کنند و زمانبندی منظمی جهت در دسترس بودن به مشتریان خود اعلام می دارند. لیست قیمتها را برای مشتری هایشان ارسال می نمایند. پیوسته مراقبند راههای جدیدی را ابداع کنند تا نامشان در ذهن مشتری حفظ شود.

احترام به خود

همیشه به خودتان احترام بگذارید
راضی بودن از خود همیشه منفی نیست و اگر افراد خود را اصلا قبول نداشته باشند و فقط ضعف های خود را ببینند، درست مثل افراط در رضایت از خود، مانع پیشرفت آنها می شود.
در واقع باید بگوییم خود حرمتی به معنای مثبت اندیشیدن نسبت به خودتان در حالت عمومی و کلی است،
ولی اعتماد به نفس، ایمان و اعتقاد داشتن به توانایی هایتان است.
به بیانی دیگر احترام به نفس چگونگی دیدگاه شما نسبت به خودتان است،

اما اعتماد به نفس چگونگی دیدگاه شما نسبت به توانایی هایتان

ایجاد اشتیاق خرید در خریدار

فروشنده موفق در خریدار اشتیاق به خرید ایجاد می کند. تجارت جهانی امروزه بیشتر از گذشته در رقابت است، و بیشتر فروشندگان می پندارند قیمت تنها عامل انگیزه خرید است.

حال اینکه فروشندگان موفق گرچه تصدیق می کنند قیمت در هر فروشی عامل تعیین کننده است اما عوامل دیگری نیز برای به فروش رساندن کالاها درنظر می گیرند. آنها می دانند که اطلاع رسانی مناسب به خریدار می تواند برای کالا ایجاد جاذبه کند. آنها می توانند با هر مشتری که روبه رو می شوند این جاذبه را ایجاد کنند.

بازگو کردن خاطره

وقتی خاطره ای (واقعی و حقیقی و نه خیالی) را بازگو می کنید، خواننده یا شنونده برای خود نقشی در آن قائل می شود تا بتواند مفهوم آن را درک کند. این همان چیزی است که به آن “حس” می گوئیم که در واقع نوعی تجربه واقعی است (البته در ذهن و نقشی که فرد برای خود قائل می شود).

این موضوع به طور ناخود آگاه موجب شکل گرفتن یک خاطره می شود که فراموش کردن آن به سادگی اتفاق نمی افتد و نهایتاً کمک می کند تا یک “اتصال” با مشتری برقرار گردد.

کاربرد: ارتباط با مشتری را با بیان یک خاطره مثبت و مرتبط با محصول آغاز کنید تا برای وی تجسم خوبی از علل استفاده از کالا یا خدمت شما، ایجاد کند.

ایجاد اشتیاق خرید در خریدار

فروشنده موفق در خریدار اشتیاق به خرید ایجاد می کند. تجارت جهانی امروزه بیشتر از گذشته در رقابت است، و بیشتر فروشندگان می پندارند قیمت تنها عامل انگیزه خرید است.

حال اینکه فروشندگان موفق گرچه تصدیق می کنند قیمت در هر فروشی عامل تعیین کننده است اما عوامل دیگری نیز برای به فروش رساندن کالاها درنظر می گیرند. آنها می دانند که اطلاع رسانی مناسب به خریدار می تواند برای کالا ایجاد جاذبه کند. آنها می توانند با هر مشتری که روبه رو می شوند این جاذبه را ایجاد کنند

وانمود کردن به اینکه مشتری این محصول رادارد

موضوع از این قرار است که مشتری تصمیم خود را گرفته و این محصول را می خواهد، پس اجازه دهید برایتان ویژگی ها و فواید آن را توضیح دهم.

در واقع آنچه که انجام می دهیم مربوط به آینده است اما از جملات ، واژه ها و نحوه بیانی استفاده می کنیم که گوئی مشتری محصول را خریده و آن را دارد. از جملات توصیفی ساده و کوتاه برای ایجاد نوعی واکنش حسی و لمسی استفاده می کنیم تا مشتری تصور کند این کالا یا خدمت را در اختیار دارد. بدینوسیله مشتری تحریک می شود تا فواید داشتن محصول را تجسم کند.

مقبولیت

حرفهایتان باید باورکردنی باشد و نه مبالغه آمیز. آنچه می گوئید را چگونه پشتیبانی می کنید؟ آیا کسانی که قبلاً از شما خرید کرده اند از خرید خود راضی هستند و آیا می توان برای پشتیبانی از حرفهایمان به آنها اشاره کنیم ؟ آنها چه خواهند گفت؟ اینها چیزهائی است که بایستی درحرفهایمان به مشتری گنجانده شود.

باید به مشتری اظهار نظرات کارشناسان و رهبران عقیده در مورد محصولاتمان را بازگو کنیم. اگر مطالب برای مشتری قابل قبول نباشد، بقیه تلاشها هم بی فایده خواهد بود.

ایجاد شرایط اضطراری : همین حالا اقدام کنید

حتی اگر پیام تان برای فروش دارای منشأ هیجانی و بسیار قوی باشد – مشتری را متقاعد به خرید کند – بازهم بایستی نوعی احساس اضطراری را برای تقویت و تسریع فرآیند خرید به کارگرفت. محدود بودن محصول، محدود بودن مدت عرضه، محدودیت زمانی عرضه با این قیمت و …

فرقی نمی کند که پیام فروش تا چه اندازه قدرتمند باشد زیرا اگر مشتری از نقطه فروش فاصله گرفت – پس از مدتی احساس و تصمیم خرید وی نیز دچار رخوت شده و شاید هم از بین برود.

کاربرد: یک دلیل قانع کننده برای مشتری بتراشیدکه احساس کند قطعاً و الزاماً باید خرید کند زیرا شرایط اضطراری است. شاید استفاده از عوامل هیجانی “ترس و ضرر” به این فرآیند سرعت بدهد.

مهارت فن بیان

اولین عامل تعیین‌کننده بین موفقیت و شکست یک فروشنده خودساخته، همان مهارت او در فن بیان است. هر چند همه فروشندگان لایق، توانایی بیان ویژگی‌های محصول و مزایای آن را دارند، اما تعداد بسیار کمی از آنها دارای این مهارت هستند که بتوانند

گفت‌وگوی هوشمندانه‌ای انجام دهند که به یک فروش قطعی منجر شود. همچنین، هر صنعتی زبان فنی خاص خودش را برای تسهیل و درک دو جانبه اصطلاحات فنی دارد و در زبان فنی هر صنعت، معنی دقیقی برای کلماتی که در آن صنعت استفاده می‌شود وجود دارد.

(به عنوان مثال، RAM، CPU، حافظه فلش در صنایع الکترونیک)فروشندگان خودساخته موفق، در حوزه خاصی دارای مهارت هستند و به زبان عملیاتی مربوط به آن حرفه صحبت می‌کنند یا دانش عمیقی درباره زبان فنی آن صنعت دارند. این زبان، همان معیاری است که مشتریان، ارزش واقعی آن فروشنده را با آن می‌سنجند و بر تصمیم خرید آنها تاثیر زیادی دارد.

فروشندگان خود ساخته‌ای که کمتر کارآمد هستند، در صحبت به این زبان چندان صریح نمی‌باشند، بنابراین بیشتر بر جلب رضایت و رفاقت با مشتریان تکیه می‌کنند.

مدل‌سازی تجربیات

مدل‌سازی، همان توانایی ذهن برای ارتباط میان تجربیات و اطلاعات مشابه و تبدیل کردن آن به قالب‌های قابل پیش‌بینی است.

فروشنده‌ها همواره در حال یادگیری از طریق جمع‌آوری و انباشت اطلاعاتی هستند که به طور روزمره از طریق تماس‌های تلفنی و روابط متقابل با مشتریان دریافت می‌کنند. فروشنده، می‌تواند از طریق دانشی که به این شیوه به دست می‌آید، اتفاقات آتی را پیش‌بینی کند و همچنین قادر خواهد بود بر مبنای آنچه در گذشته انجام داده است برای آینده تصمیم‌گیری نماید.
مدل‌سازی را می‌توان موتور محرکی در نظر گرفت که فروش را به حرکت در می‌آورد. به عنوان مثال، یک مشتری دیرباور، تحلیلگر و مادی‌گرا از فروشنده می‌پرسد وجه تمایز محصول او از سایر رقبای عمده چیست .

پاسخ فروشنده بر مبنای تجربیات قبلی‌اش خواهد بود. می‌توان گفت، مدل سازی مستلزم پیدا کردن پاسخ برای این پرسش است که وقتی در موقعیت خاصی هستید که لازم است کاری انجام دهید، چه روشی باید در پیش گیرید.فروشندگان خودساخته موفق روش مؤثری دارند که بتوانند تمام اطلاعات شفاهی، غیرشفاهی، واقعی و شهودی را که طی تماس فروش یا چرخه فروش رد و بدل می‌شود، ذخیره و بازیابی نمایند.

این کار در مقایسه با فروشندگان خود ساخته ناموفقی که از اشتباهات گذشته خود درس نمی‌گیرند و آن را تکرار می‌کنند، شایستگی بالاتری جهت برد در آنها ایجاد می کند.

تیزهوشی

متاسفانه، بسیاری از فروشندگان خودساخته که کارآیی کمتری دارند، در ذهن خود نوعی تصور دستورالعملی نسبت به فروش دارند و فقط به مفاهیم اداری و خشک چرخه فروش توجه می‌کنند. آنها طبیعت انسانی فروش و این حقیقت را که انسان و اعمال او نتایج را تعیین می‌کنند، فراموش می‌کنند.
سیاست‌هایی که انسان در هر موقعیتی اتخاذ می‌کند بر مبنای منافع شخصی اوست و به همین خاطر، مشتریان به آسانی تدابیر مربوط به اتخاذ تصمیمات خود را آشکار نمی‌کنند. تیز هوشی، به معنی اثرگذاری صحیح بر نفوذ و انگیزه تصمیم گیرنده است.

این موضوع، اولویت اول فروشندگان موفق خودساخته می‌باشد. تیزهوشی، محرک استراتژی برد است و برنامه‌ریزی استراتژیک بدون فراست، مقدمه باخت به حساب می‌آید.

سودآوری

ما معمولا منافع را با ویژگی فسادپذیری یا خست و چشم تنگی ارتباط می‌دهیم. در حالی که شاید این معنی، تعریف اجتماعی آن باشد، در فروش «منافع» معنای کاملا متفاوتی به خود می‌گیرد.
در فروش، سودآوری و عزت نفس در هم تنیده‌اند. می‌توان گفت منفعت، طلب پرداخت عادلانه و مناسب برای زمان یک انسان است. زمان، دشمن فروشنده است؛ چرا که دارای محدودیت می‌باشد. زمان، به مثابه حاکمی است که تعیین می‌کند چند معامله می‌تواند صورت پذیرد و تلاش فرد باید در کجا متمرکز شود.

به مشتریان غیرفعال بفروشید

در هر کسب و کار ، مشتریانی وجود دارند که دیگر خرید نمی کنند. طبق نظرسنجی که در آمریکا صورت گرفته ، مهمترین دلیل آن قطع ارتباط بین فروشنده و مشتری می باشد. پس در ارتباط بودن با مشتریان کلیدی مهم برای فروش بیشتر است. فهرستی از مشتریان غیرفعال تهیه کنید و سپس برای آنها یک کارت پستی بفرستید و به آنها یادآوری کنید که برای شما باارزش هستند.

همچنین می توانید یک فروش ویژه برای آنها در نظر بگیرید تا دوباره به مشتریان فعال شما بپیوندند. راه دیگر آن است که با آنها تماس بگیرید تا محصولات جدید را به آنها معرفی کنید. همیشه بخاطر داشته باشید که فروش به مشتریانی که حداقل یکبار از شما خرید کرده اند بسیار آسانتر از فروش به مشتریان جدید است.

بنابراین همیشه با مشتریان ارتباط داشته باشید و حتی اگر آنها برای مدتی از شما خرید نمی کنند ، باز با آنها تماس گرفته و ارتباط خود را با آنها حفظ کنید.

هیچگاه تخفیف ندهید!

تخفیف یکی از هزینه های پنهان هر کسب و کاری است که در غالب موارد به آن اهمیت داده نمی شود. بجای دادن تخفیف ، کالایی را معادل مقدار تخفیف به مشتری هدیه بدهید. مثلا اگر کالایی را ده هزار تومان می فروشید و مشتری تقاضای تخفیف می کند ، به او یک کالای هزار تومانی جایزه دهید. با اینکار بجای یک کالا دو کالا فروخته اید و نکته مهم دیگر آن است که کالای هزار تومانی برای شما هزینه ای کمتر از هزار تومان دارد.

ویا درکنار بیمه های گرانتریک بیمه ارزان مانند اتش سوزی و.. رایگان بزنید.لذت تخفیف گرفتن خیلی زود به فراموشی سپرده می شود ، ولی هدیه تا مدتها در ذهن مشتری می ماند و بهانه ای برای تعریف این موضوع به دیگران می شود. بنابرین به تفیف بعنوان هزینه و ضرری جدی برای کسب و کارتان نگاه کنید.

متفاوت ببینید، متفاوت عمل کنید و متفاوت نتیجه بگیرید

قهرمان چندین سال متوالی رالی در دنیا وقتی راز موفقیتش را پرسیدند در جواب گفت
تنهارمز موفقیت من این است که زمانی که دیگران ترمز می گیرند من گاز می دهم
کاری که غالب جامعه مشغول به آن هستند بطوری قطعی درست نیست وجسارت ومتمایز بودن می خواهد
واین شما را به اوج خواهد رساند.

پیشنهاد محصولی دیگر پس از خرید

هنگامی که مشتری محصولی را می خرد ، محصولی دیگر نیز به او پیشنهاد کنید.
یکی از یافته های جالب در زمینه بازاریابی ، مشاهده حالتی بنام “حالت خرید“ است. مشتری معمولا در ابتدا در حالت دفاعی است، سئوالات زیادی می پرسد ، از محصول ایراد می گیرد و وقتی بلاخره قانع شد که محصولی را بخرد ، وارد “حالت خرید” شده است.

در این زمان خیلی راحت می توان محصولات دیگری به او فروخت. همین موضوع باعث می شود که وقتی شخصی یک دوربین عکاسی خرید ، بتوان به او یک کیف ، باتری اضافی و سه پایه و … فروخت. مشتری برای خرید محصولات بعدی مقاومت نمی کند و وسواس زیادی نشان نمی دهد. بنابرین هرگاه مشتری کالایی را سفارش داد ، کالاهای مرتبط دیگری را به او توصیه کنید. هیچگاه پیشداوری نکنید که چون مشتری در خرید اول مقاومت زیادی نشان داده ، پس کالاهای دیگر نخواهد خرید.

الگوهای ذهنی مخاطب را به هم بریزید

سوالات، بحث های متفرقه و واقعیت های اجتماعی را پیش بکشید. به این ترتیب ذهن مخاطب تحریک می شود و سلول های خاکستری مغز به فعالیت وادار می شوند. الگوهایی که در ذهن قرار دارد، از بین می رود و حواس مخاطب متمرکز می شود. پرسیدن سوال بسیار مفید است زیرا ذهن را در حالت پاسخگویی و آمادگی در می آورد.

روی مشکل مشتریان تمرکز کنید

آیا موضوع اصلی صحبت های شما “ارائه راه حل” است؟ به این ترتیب به فروش خود صدمه خواهید زد. به تبلیغات اطراف خود بنگرید. همه آنها به سهولت استفاده، فراگیری و برتری محصول خود اشاره می کنند. به این عبارات بسیار پرداخته شده است. در صورتیکه این مفاهیم باید در پس زمینه قرار بگیرند.

در ملاقات ها و مکالمات حضوری نیز باید به این موضوع توجه شود. مردم تا زمانی که مشکل خود را درک نکنند اهمیتی به راه حل شما و ویژگی های آن نمی دهند. قبل از اینکه راه حل خود را مطرح و روی آن پافشاری کنید، مطمئن شوید که مخاطب شما مسئله و مشکل خود را کاملاً حس کرده و درگیر آن شده است. با دوباره طرح کردن مسئله، مشتری را متوجه اهمیت موضوع نمایید.

هنگامی که شنونده با حرکات سر خود شروع به تأیید مسائل و مشکلات مطرح شده نمود، زمان ارائه و فروش راه حل فرا رسیده است.

اعتماد به نفس خود را بالا ببرید

امروزه بخش عمده ای از فرایند فروش بر پایه اعتماد خریدار به فروشنده انجام می شود. اگر می خواهید مشتری به شما اعتماد کند، لازم است اول خودتان به خودتان اعتماد داشته باشید. برای دوست داشتن خود، هیچ قید و پیش شرطی قائل نشوید. اغلب فکر می کنیم اعتماد به نفس یعنی باور داشتن توانایی ها و پیروزی های خود. در صورتی که اعتماد به نفس یعنی شناخت نقاط قوت و ضعف و باور به شایستگی های خودمان بر اساس این شناخت.
اگر به خود اعتماد نداشته باشید، ناخودآگاه این پیام را به مخاطب انتقال می دهید که: «به من اعتماد نکن» و متعاقبا «به کالا و یا خدمات من اعتماد نکن». شما باید موفقیت ها و شکست هایتان را تحت نظر داشته باشید و در راستای تقویت خود گام بردارید.

اعتماد و باور فروشنده به کالا و خدمات خود می تواند اعتماد به نفس وی را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. تا می توانید درباره ویژگیهای آنچه می فروشید و وجه تمایز آن با کالا و یا خدمات رقیب، اطلاعات مفید کسب کنید. این راهکار را تمرین کنید، فهرستی از مزایای کالا و یا خدمات خود تهیه و آن را با محصولات رقیب مقایسه کنید.

یک تصویر ذهنی برای مشتری ایجاد کنید

فرض کنید که یک طراح کلاه می خواهد برای محصولات خود تبلیغ نماید. جملۀ “من یک طراح هستم و طرحهای من توسط تولیدکنندگان مختلف به بازار عرضه شده است” خیلی تکراری و بی تأثیر خواهد بود. بهترین راه ارائه تصویر ذهنی به مخاطب است. در این مثال او می تواند از کلاهی که هنرپیشه معروف سینما در یکی از فیلمها به سر گذاشته بود، آغاز کند و وقتی این تصویر در ذهن شنونده تشکیل شد، بگوید که طراحی آن کلاه توسط او انجام شده است. این روش را می توان در صحبت کردن با یک فرد یا یک گروه به کار گرفت.
مردم افکار خود را با تصاویر به خاطر می سپارند. به همین علت امروزه آرم ها و تصاویر تبلیغاتی بسیار کارا شده اند. نفوذ به بخش تصویری مغز ،قوی ترین راه برای ایجاد ارتباط با افراد است.
راهکار شماره ۲ و ۳ را ادغام کنید تا مخاطب تصویر روشنی از مشکل خود را در ذهن داشته باشد. در این صورت نیازی به هیچ کار دیگری نیست. خو آنها به سراغ شما خواهند آمد.
آیا استفاده از هر ۳ راهکار ضروری است؟
جواب این سوال منفی است. شما می توانید از یک یا دو راهکار در جهت هدف خود استفاده کنید. در واقع، ممکن است یکی از این روشها در مورد بخصوص شما و نتیجه ای که می خواهید بگیرید، به کار نیاید.
ویژگی این ۳ مورد این است که در عین سادگی حداکثر تأثیر را دارند.
به ساختار این مقاله نگاه کنید. فرض کنید که این مقاله مقدمه ای برای شروع یک سخنرانی در مورد فروش در یک شرکت بزرگ صنعتی بود. من از مسائل مربوط به آن صنعت خاص سخن نگفتم، بلکه صحبت خود را از این سوال شروع کردم که آیا شما از این ۳ راهکار برای فروش استفاده می کنید؟ و به این ترتیب توجه شما را به خود جلب کردم.
شما نیز در صحبت کردن با افراد مختلف می توانید از همین روش استفاده کنید. ضمناً این کارها نه فقط برای پیامهای شفاهی بلکه در هر خبرنامه، تبلیغات، وب سایت و هر مکانی که شانس جذب مشتریان جدید وجود دارد، قابل استفاده هستند

ذهن مشتریان خود را بخوانید

اگر می خواهید از چند و چون نیازهای پیدا و پنهان و خواسته های مشتریان خود با خبر شوید، ناگزیر باید به قلمرو ذهن ایشان وارد شوید. یادگیری مهارت شناخت رفتار مصرف کننده و تکنیکهای مطالعه ذهن مشتری در این باره به شما کمک خواهد کرد. روشهای برقراری ارتباط موثر و همدلی، مثل مهره مار عمل می کند و از قضا قابل یادگیری است.
سعی کنید درک خود را نسبت به نیازهای مشتری افزایش دهید تا بتوانید محصول خود را به عنوان پاسخ و راه چاره ای برای نیاز، به وی ارایه دهید. شما حتی می توانید همچون فروشنده های حرفه ای به «ایجاد نیاز» در مشتری بپردازید. این یکی از شایستگی های متمایز کننده فروشنده های حرفه ای از سایرین است.

فرایند فروش را توسعه دهید

آیا ابتدا و انتهای فرایند فروش تان مشخص است؟ اگر پاسخ منفی است، بهتر است از همین لحظه به فکر تعریف یک فرایند فروش مدون و مشخص برای خود باشید. زیر و بم این فرایند را با ماهیت و استراتژی کسب و کارتان هماهنگ کنید. استفاده از یک فرایند فروش مشخص، هم اعتماد به نفس شما را افزایش می دهد و هم به شما کمک می کند تا رفتارهای صحیح و اشتباه خود را شناسایی و برای بهبود مهارتهایتان برنامه ریزی و اقدام کنید.
یک فرایند فروش به طور طبیعی باید شامل شناسایی مشتری، برقراری اولین تماس، شناسایی فرد تصمیم گیرنده، مذاکره، ارایه راهکار و رفع موانع فروش، خاتمه و قطعی کردن فروش و بالاخره نگهداری مشتری و ایجاد رابطه بلند مدت با وی باشد.

از قلمرو آسایش خود خارج شوید

قلمرو آسایش محدوده ای است منحصر به فرد که در آن محدوده هر فرد قادر به پذیرش میزانی از ریسک می باشد، بدون اینکه متحمل زحمتی شود. محدود شدن در قلمرو آسایش مانع رشد می شود. هرچند ممکن است روشی که همیشه از آن استفاده کرده ایم، بسیار موفق باشد اما رویکردهای موفقیت آمیز گذشته نمی توانند مبنایی برای موفقیت های امروز و آینده باشد. چرا که هر روز قواعد جدیدی ظهور می کند و قواعد گذشته از قاعده می افتد.
افتادن در دام قلمرو آسایش باعث می شود که چشمهای فرصت یاب کم سو شود و بسیاری از فرصتها دیده نشوند. همواره پذیرای یادگیری باشید،
کتابها و مقالات مختلف در حوزه کسب و کار را مطالعه کنید، در دوره ها، سمینارها و کارگاه های آموزشی شرکت کنید. توسعه و ارتقای مهارت های فروش یک مسیر بی پایان است و همواره چیز جدیدی برای آموختن وجود دارد. همیشه به یاد داشته باشید که همه چیز را همگان دانند.

مخاطب خود را برانگیزانید

یکی از شایستگی های فروشنده حرفه ای، ایجاد شوق و انگیزه در مشتری و تحریک هیجانی آنهاست. چهار گام فوق می تواند نقشه مناسبی برای حرکت شما به سمت این هدف باشد: اگر نسبت به خود و محصول خود اطمینان کامل پیدا کرده، و نیازها و خواسته های مشتریان خود را شناسایی و با انعطاف کافی آماده ارایه راهکار به مشتریان باشید، قادر خواهید بود در آنها انگیزه خرید را نیز ایجاد کنید.
نسبت به محصول خود شناخت و شور و هیجان داشته باشید. به مشتریان خود کمک کنید تا با استفاده از محصولات شما، همین امروز به حل مسائل خود بپردازند. به یاد داشته باشید ایجاد حس اضطرار یکی از مهارتهای اساسی در فروش حرفه ای به شمار می آید.

دیدگاهتان را بنویسید