مشتری مداری یک فرهنگ است؛ یکی از مهم‌ترین قواعد کسب و کار است؛ یکی از قواعد زندگی اجتماعی است.

کسب و کار به عنوان یکی از مهمترین المان‌های زندگی اجتماعی ارتباط تنگاتنگی با این موضوع پیدا می‌کند. بدون شک و بی‌هیچ تردیدی، پشت هر کسب و کار موفقی بینشی وجود دارد که مستقیم یا غیرمستقیم بر زندگی اجتماعی ما تاثیر می‌گذارد. پس با یک استنتاج ساده در می‌یابیم که شناخت قواعد زندگی اجتماعی هم می‌تواند روی سرنوشت یک کسب و کار موثر باشد.

امروزه به ندرت کسب و کاری پیدا می‌کنید که از شعار کلیشه‌ای « مشتری مداری » یا «حق با مشتری است» استفاده نکرده باشد. عمومیت مساله به قدری است که نوع کسب‌وکار یا بزرگی و کوچکی آن موضوع را مستثنا نمی‌کند.

اما حقیقت چیست؟ آیا « مشتری مداری » برچسب یا نشانی است مانند نشان استاندارد یا ایزو که هر کسب‌وکاری که از این واژه استفاده کرد به یقین دارای این ویژگی خاص می‌شود؟ با کمی تامل متوجه می‌شویم که نه؛ قطعا این‌چنین نیست. اما شاید هر کسب و کاری که واحد و زیرمجموعه‌ای به نام امورمشتریان و ارتباط با مشتری داشته باشد، می‌تواند بگوید که سازمان من « مشتری مدار » است؟ قطعا این هم جواب کاملی نیست.

مشتری مداری یک فرهنگ است؛ یکی از مهم‌ترین قواعد کسب و کار است؛ یکی ازقواعد زندگی اجتماعی است.

کسب و کار بدون ارتباط و تعامل با مخاطب و مشتری معنی نخواهد داشت و اگر ارتباط و تعامل با مشتری را به یک سیستم تشبیه کنیم، مشتری مداری روح غالب بر سیستم (سخت‌افزار و نرم‌افزار) است که به جنبه‌های غیر فیزیکی این ارتباط و تعامل چشم داشته و برای غنی کردن این ارتباط و تعامل می‌کوشد.

در کسب‌وکار با رویکرد « مشتری مدار » باید شالوده، طراحی، پیاده سازی، اجرا، عملیات و حتی مسیر حرکت و نوع توسعه هم راستا با نیازها و انتظارات مشتری باشد و تمرکز و توجه به او را سرلوحه‌ی کار خودش قرار داده باشد.

البته با تکامل فرایندهای کسب‌وکار از ساده به مرکب و پیچیده، انطباق تک‌تک اجزای مختلف در یک کسب و کار با نیازها و انتظارات مشتریان، هم ناممکن و هم غیر معقول می‌شود؛ ولی برآیند عملکرد اجزای مختلف و حوزه‌های مختلف یک کسب‌وکار باید در راستای مورد نظر و همسو با نیاز و انتظارات مشتری قرار داشته باشد.

اما یک نکته‌ی ظریف: «مخاطبان و مشتریان یک کسب و کار چگونه می‌توانند به این موضوع که آیا فلان کسب‌ و کار مشتری مدار است یا نه پی ببرند؟» یا به زبان دیگر ارایه و اثبات وجود این فرهنگ مشتری‌مداری کجا و چگونه صورت می‌پذیرد؟

سازمان‌های مختلف ممکن است شیوه‌های متفاوتی را برای نیل به این منظور دنبال کنند؛ ولی برای مخاطبان و مشتریان همیشه بخش ملموس و مشهود یک کسب و کار، مهم‌ترین و بلکه تاثیرگذارترین بخشی است که می‌تواند بازتاب فرهنگ مشتری‌مداری یک سازمان باشد. اما این بخش ملموس و مشهود در هر کسب و کار کجاست؟

ارتباط با مشتری! بله، قطعا یکی از حوزه‌هایی که هر کسب‌وکاری می‌تواند در آنجا فرهنگ حاکم بر سازمان خود را به خوبی به نمایش بگذارد، حوزه‌ی ارتباط با مشتری است. اگر چه کسب‌وکارهای ساده و سنتی هم‌چنان شناخته شده‌ترین روش ارتباطی یعنی مراجعه مشتری به محل کسب و کار را به‌عنوان روش شناخته شده و قابل قبول خود برای ارتباط انتخاب می‌کنند؛ اما بدیهی است که به خدمت گرفتن فن‌آوری؛ روش‌های ارتباطی گوناگونی را برای هر کسب و کاری میسر می‌سازد و بسته به تمایل دو طرف (مشتری و کسب و کار) یکی یا تعدادی از این روش‌های ارتباطی پر رنگ‌تر بکار گرفته می‌شود.

آیا مرا می‌بینی؟ آیا به من گوش می‌دهی؟ آیا به من توجه می‌کنی؟ این سوال‌ها همواره به‌صورت ناخودآگاه ذهن مشتری را به خود مشغول می‌کنند و رفتار یک کسب و کار در ارتباط با مشتری به این سوالات مشتری پاسخ خواهد داد.

نکته‌ی کلیدی در روابط اجتماعی چیست؟ اگر بخواهیم قاعده‌ی یک ارتباط خوب و موثر را در زندگی اجتماعی جستجو کنیم؛ چه نتیجه‌ای به‌دست می‌آوریم؟ بله؛ دوست داشتن باعث ایجاد توجه می‌شود و توجه یک ارتباط اجتماعی را شکل می‌دهد.

پس می‌توانیم از این قانون کپی‌برداری کنیم و برای داشتن یک ارتباط خوب و موثر با مشتری به او توجه کنیم. لازمه‌ی توجه کردن به مشتری را هم در دوست داشتن مشتری تعبیر کنیم.
دوست داشتن مشتری و هنر دوست داشتن بی قید و شرط حتما منجر به این می‌شود که به مشتری توجه شود؛ مشتری دیده شود؛ به مشتری گوش داده شود و نیاز و انتظار مشتری درک شود.

به‌طور اجمالی؛ « مشتری مداری » یعنی «هنر دوست داشتن مشتری»

دیدگاهتان را بنویسید